بایگانی ماهانه: ژوئیه 2006

در دفاع از كارگران شركت واحد

ماهها بعد از مبارزات فشرده كارگران شركت واحد، هنوز سندیکاى این شركت برسمیت شناخته نشده است. علیرغم آزادى آقاى اسانلو از زندان، هنوز از بازگشت بكار بخشى از كارگران شركت كننده در این مبارزات جلوگیرى میشود، خانواده هاى كارگران در معرض‌ فشارهاى اقتصادى ‍ و اجتماعى عدیده اى هستند و ناامنى فضاى غالب بر زندگى و كار این بخش‌ از كارگران و خانواده هاشان است.

مبارزات كارگران شركت واحد بر متن دوره اى از جنب و جوش‌ گسترده در درون جنبش‌ كارگرى شكل گرفت. وجه مشخصه این دوره اساسا راه افتادن حركتهایی بود در جهت سازمانى توده اى كارگران كه طبعا بر شكل گیرى حركاتى از نوع شركت واحد، میزان گستردگى آن و تاثیرگذاریش‌ بر فضاى مسائل كارگرى تاثیر دارد و داشت. كارگران واحد در حقیقت با تلاش‌ مستقیم براى برپایی تشكل مستقل خود، با اعتصاب و اعتراضات خود، و با ایستادگى در مقابل تهاجمات مزدوران دولتى نشان دادند كه كارگران ایران مصرند كه راه گشوده شده را بپیمایند. با ‍این تصویر و با این برداشت از مساله تا همینجا، و بى آنكه در نشان دادن ضعف و قوت آن افراط كنیم، باید گفت درود بى پایان بر كارگران شركت واحد كه با اعتراضات شان، با آمدنشان در صدر اخبار جامعه و با ایستادگى و جسارتشان بر همگان آشكار كردند كه این مبارزه را سر پایانى نیست، مگر به مقصد و فرجام رسد.

*******
1. مطالبه اصلى كارگران شركت واحد حق تشكل و برسمیت یابى تشكل شان بود. آنها براى تحقق این مطالبه خود را سازمان دادند، مذاكره كردند، اعتصاب كردند، خانواده هایشان را در پروسه كار دخیل كردند و بهمراه آنها دستگیر و زندانى شدند. و البته مثل بسیارى دیگر از مبارزات طبقه كارگر در جدالى نابرابر با حكومتى مستبد كه همه پاسبانان «متمدن» وغیر متمدنش‌ را بكار گرفته بود، خسارات زیادى متحمل شدند.

وجود تشكلهاى توده اى كارگرى پیش‌ شرط متحقق كردن بخش‌ اعظم مطالبات همین امروز كارگران ‍ و از جمله شركت واحدى هاست. هیچكدام از مطالبات عاجل كارگران متحقق نخواهند شد و یا‍ در صورت تحقق تثبیت نخواهند شد، مادام كه قدرت متشكل و سازمانیافته كارگران ضامن تداومش‌ ‍ نباشد. بعلاوه چگونگى صف آرایی طبقه كارگر براى تحمیل این حق نیز، سمبل آرزوها و آرمانهاى بلندمدت تر طبقه كارگر در مبارزه گسترده خود علیه نظام سرمایه است. باین معنى نه فقط ‍برخوردارى از این حق، بلكه پروسه شكل گیرى این تلاشها نیز خود گویاى محتواى این حركت و چند و چون تدارك جدال عظیمتر كارگران در این نظام است.

كارگران شركت واحد بعنوان بخشى از طبقه كارگر قدم پیش‌ گذاشتند تا سنگرى را در راستاى تحمیل این حق تسخیر كنند. این تلاش‌ بى هیچ تردیدى باید مورد دفاع همه بخشهاى كارگرى واقع شود. پیشروى در مبارزه براى ایجاد تشكلهاى توده اى كارگرى شركت گسترده و همه جانبه همه بخشهاى طبقه كارگر را طلب میکند. این امر كل طبقه كارگر است و مبارزه هر كدام ازاین بخشهاى طبقه به هیچ عنوان نباید در انزوا بماند و سركوب، یابراحتى سركوب شود. روشن است كه برخوردارى از حق تشكل، در هیچ كجاى جهان سرمایه با زبان خوش‌ تامین نشده است. در كشورهایی نظیر ایران با بى حقوقى گسترده اجتماعى و سیاسى، ایجاد تشكلهاى توده اى ‍
كارگرى امرى نیست كه تنها با جرقه اى در گوشه اى از جنبش‌ كارگرى تحقق پذیرد. تثبیت تلاشها و پیشرویهاى هر بخش‌، سنگر پیشروى بخشهاى دیگر طبقه كارگر خواهد بود. و اتحاد ‍طبقه كارگر معنایی جز این ندارد.

2. هر چند روند خصوصى سازیها و تاثیرات آن بر بازار كار امر تازه اى نیست، اما تصمیم جدید دولت مبنى بر گسترش‌ خصوصى سازیها تاثیر مستقیمى بر همه حركات آتى و در شرف وقوع كارگرى خواهد داشت. گسترش‌ مجدد خصوصى سازیها ابعاد همه معضلات طبقه كارگر را بزرگتر، هراسها را جدى تر، مشكلات را عمیق تر و امر سازمان یابى توده اى كارگران را با از دست رفتن شیرازه سازمان كار در مقابل مخاطرات جدى ترى قرار میدهد. این پروسه همچنانكه تا بحال هم معلوم شده است براى طبقه كارگر عایدى جز گسترش‌ بیکارى، نا ایمن تر شدن بازار كار، افزایش‌ رقابت میان كارگران، رواج گسترده تر كارهاى قراردادى و موقت، و در یك كلام گسترش‌ بیش‌ از پیش‌ فلاكت نخواهد داشت.

عقب نشینى هاى گسترده اى در طول دو دهه گذشته بر جنبش‌ ما تحمیل شده است. نسلى از كارگران مبارز كه در ساختن و شكل دادن به این جبهه هاى مبارزه نقش‌ داشتند اگر دستگیر و اعدام و تبعید نشدند، اكنون در مرز خارج شدن از زندگى شغلى هستند. و نسل جدیدى كه میرود تا بیش‌ از پیش‌ هدایت سكان این نبرد را در اختیار بگیرد، كوله بار سنگین شكست ها و عقب نشینى هاى سیاسى را در حالى تحویل مىگیرد كه بسیارى از كادرهاى مجرب خود را در كنار ندارد. مساله در اینجا صرفا بر سر كم تجربگى در كار هدایت مبارزات كارگرى نیست. بلكه بحث بر سر از دست رفتن سنتهاى مبارزاتى قوى اى است كه در شاخه هایی ازتولید وجود داشته (كه امروز میروند تا خصوصى شوند) و كسب آنها براى كارگران جوان نیازمند زمان است. واین در حالى است كه مقابله با عوارض‌ و معضلات ناشى از سیاست خصوصى سازیها نیازمند ‍یك حركت منسجم، سنجیده و موثر براى غلبه بر پراكندگى در صفوف طبقه كارگر است.

خصوصى سازیها كه از جانب اصلاح طلبان )چه در حكومت و چه خارج آن (از جمله بعنوان راهى ‍براى ایجاد شغل قلمداد میشد، امروز گویاقرار است در چارچوب حكومت احمدى نژاد «عدالت» ‍ را عمومى كند و مالكیت را در دسترس‌ همگان قرار دهد. حاصل این برنامه براى طبقه كارگرمستقل از اینكه براى گسترش‌ توسعه اقتصادى است یاتوسعه ّّّ»عدالت»، چیزى جز فقر گسترده ‍تر نیست. تقابل كارگران با سرمایه و حكومتهایش‌ طبعا زمینه اصلى و پیش‌ فرض‌ مبارزات كارگرى است( و یاباید باشد) و از اینرو چرخ اقتصاد جامعه بر محور سرمایه هاى خصوصى بچرخد یادولتى، در محتواى این تقابل در یك سطح انتزاعى تاثیرى ندارد. خصوصى سازیها در ممالك پیشرفته سرمایه دارى باعث كاهش‌ نقش‌ دولت و محدود كردن تامین اجتماعى میشوند.اما در ایران رفاه اجتماعى معنایی ندارد تا كاهش‌ نقش‌ دولت آنرا با مخاطره مواجه كند. نتیجه این خصوصى سازیها از یک سو گسترش‌ پایه خود رژیم(خودى ها بمعناى اخص‌ كلمه) و از سوى دیگر تثبیت و مشدد كردن همین روندى است كه تا بحال در جریان بوده است، با این تفاوت كه این جناح محافظه كار است كه موقعیت خود را در تداوم این پروسه تثبیت میکند. بعلاوه یک سطح عام تر سیاست خصوصى سازى در راستاى برنامه هاى نئولیبرالى در كشورهاى ‍ موسوم به جهان سوم اساسا متوجه گسترش‌ بیشتر كاپیتالیسم، قرار دادن بخش‌ عظیمى از مردم ‍در موقعیت فروشندگان ارزان نیروى كار، رواج كارهاى قراردادى، تامین اجتماعى در حد صفر ‍و در یک كلام تهاجمى خشن علیه زندگى طبقه كارگر است. و در این رابطه مهم نیست كه كدام ‍بخش‌ حكومتهاى بورژوایی این سیاستها را پیش‌ می برند، و این در ایران نیز صادق است: جناح طرفدار جامعه مدنى و توسعه سیاسى و صنعتى؛ و یاجناح محافظه كار، امروز به رهبرى احمدى نژاد. مقابله با چنین شرایطی با درنظر داشت همه معضلاتى كه طبقه كارگر ایران در دو سه دهه اخیر از سر گذرانده است، امر بسرانجام رساندن سازمانیابى كارگرى را بیش از پیش‌ عاجل مى كند. در مقابل تحمیل برده دارى نوین در جهانى كه ارتباطات الكترونیکى آن را به دهكده اى تبدیل كرده است، نمیتوان بشیوه اسپارتاكوس‌ مبارزه كرد و یامنتظر اسپارتاكوسها و خود اسپارتاكوس‌ خوانده ها نشست. طبقه كارگر تنها به نیروى خود آزاد میشود. مبارزه كارگران مبارزه اى طبقاتى است و این خصلت طبقاتى زمانى وجه مشخصه حركات ‍جارى خواهد بود كه توده كارگر بر علیه اقتدار سرمایه متشكل شده باشند. كارگران شركت واحد بعنوان گردانى از طبقه كارگر ایران گام بلندى در این راستا برداشته اند. این تلاش‌ بى هیچ تردیدى باید مورد حمایت قرار گیرد و از دل این حمایت گسترده است كه میتوان و باید از كم و كاستى هاى آن نیز گفت.

3. تضمین برخوردارى از حق تشكل وقتى تامین شده است كه یک سلسله حقوق اجتماعى دیگر نیز به دولت تحمیل شده باشند و یالااقل معلوم باشد كه اینها نیز مطالبات غیر قابل گذشتى هستند؛ مثل آزادى حق تجمع، آزادى بیان. مادام كه حق بى قید و شرط آزادى بیان و حق آزادى تجمع و تشكل برسمیت شناخته نشده باشند، تشكلهاى كارگرى ایجاد شده هنوز بهر بهانه اى میتوانند در معرض‌ هجوم عمال سرمایه قرار بگیرند. از اینروست كه فعالین راستین ایجاد تشكلهاى كارگرى در حقیقت باید مبارزین پیگیر تثبیت و تحمیل حق آزادى بیان و حق تشكل نیز باشند. تحمیل این حقوق است كه تضمین میکند كسانى مثل آقاى اسانلو تنها به‌ این دلیل كه بخواست خود كارگران در یک تلاش‌ حق طلبانه مسئولیت بیشترى متقبل شده بوده است، دستگیر و زندانى نشوند. علاوه بر این اهمیت مبارزه براى حق تشكل و آزادى بیان صرفا از سر ایجاد تشكلهاى كارگرى و در چارچوب مسائل كارگرى نیست، بلكه پاسخگویی بیک نیاز
مبرم جامعه ایران است. مساله مهم این است كه طبقه كارگر در پروسه پیشروى براى ایجاد تشكلهاى كارگرى باید پرچمدار آزادى بیان و حق تشكل بطور كلى باشد. وگرنه هیچ تضمینى براى ادامه كارى تشكلهاى كارگرى اى كه حساب خود را از باقى مسائل جامعه جدا كرده باشند، نیست.

نكته دیگر اینكه در جریان مبارزات كارگران شركت واحد در طول سال گذشته و همچنین پیشتر در رابطه با دستگیرشدگان اول مه سقز بارها اتفاق افتاده است كه دولت دستگیر شدگان را (كه بعضا حتى طبق قوانین خود جمهورى اسلامى هم هیچ خلافى مرتكب نشده اند) تنها با گروگرفتن وثیقه آزاد میکند. و گاه این وثیقه ها همچنان درگرو دولت می مانند. و توجه باید داشت كه این تنها دولت احمدى نژاد نیست كه این رویه را بكار گرفته است، پیشتر اصلاح طلبان طرفدار جامعه مدنى كه به ّ»حقوق فردى» قسم می خوردند، هم همین كار را با كارگران كردند. اما واقعا معناى وثیقه مالى و گرو گرفتن سند خانه هاى كارگران و یا بستگانشان توسط حكومت چىست؟ اگر دولت حاكم دارد با این كار مساله مالكیت را به میانه میدان مبارزه میکشد، چرا كارگران نباید این مساله را به حركتى بر علیه بنیادهاى این نظام تبدیل كنند؟ چرا نباید گفت اگر اموال و خانه هاى محقر ما هم قرار است ابزار سركوبمان بشوند، پس مرزهاى مالكیت تان را برسمیت نمشناسیم و براى وصول دریافتى هاى پرداخت نشده مان، براى جبران خسارت به كارگرانى كه به كارخانه راه داده نشده اند، براى تامین خساراتى كه به خانه و خانواده هاى كارگرى وارد كردید، اموال كارخانه و مایملك جناب كارفرما را مادام كه این خسارات جبران نشده در حیطه اختیار می گیریم و به نیروى خودمان طلب مان را وصول مى كنیم. كارى مشابه این در جنبش‌ كارگرى ایران پیشتر هم اتفاق افتاده و تجاربش‌ موجود است. واقعیت این است كه ظرفیت سركوب حدى دارد، و دقیقا از آنجا كه براى دولت سركوب عریان امروز دیگر كارساز نیست (و یالااقل شق اول واكنش‌ آنها نیست) بجاى آن باید از حربه هایی استفاده كرد كه هم فشار معیشتى بر كارگران را افزایش‌ میدهد، هم صفوف آنها ‍را متفرق میکند و هم میزان حمایت بخشهاى دیگر جامعه را از آنها كاهش‌ میدهد. دشوارى تامین زندگى آنچنان طاقت فرساست كه گرو گرفتن اموال ناچیز و سند خانه هاى كارگران و بستگان و آشنایانشان در حقیقت هزینه تلاشها و مبارزات را بیشتر میکند و خود به مانعى براى تداوم این حمایتها و همبستگى ها تبدیل میشود. پیشرفت مبارزه براى برپا كردن تشكلهاى كارگرى و همچنین پیشرفت تداوم حمایت موثر از كارگران شركت واحد از جمله ایجاب میکند كه این حربه ها خنثى شوند. باید از جنابان طرفدار جامعه مدنى و جنابان طرفدار توسعه عدالت پرسید چرا و به كدام مجوز دار و ندار كارگران و بستگانشان گرو گرفته میشوند؟ آخر مگر نزدیکان كارگران از خودشان ثروتمندترند كه باكى نباشد كه كدام سند و چند سند و چند میلیون پول گرو گذاشته میشود؟ اگر صاحبان قدرت و دولت در این مملكت باندازه همقطارانشان ‍ در ممالك پیشرفته بورژوازى هم توان و شاىستگى برسمیت شناختن حق آزادى بیان را ندارند، ‍چرا كارگران باید تاوانش‌ را بدهند؟ سالها پیش‌ در جریان بستن معادن ذغال سنگ بریتانیا، ‍یکى از كارگران را كه معدن خانه دومش‌ بود، و زمانى كه از شغل و دیگر حقوق خود محروم ‍شده بودند از ذغال سنگ معدن استفاده كرده بود؛ بجرم دزدى، محاكمه كردند. این واقعه مدتها موضوع بحث و نكوهش‌ سیاستهاى حكومت تاچرى شد. امروز اما قباحت گرو گرفتن سند خانه هاى كارگران توسط حكومت اسلامى مایه اعاده حیثیت سیاست تاچرى است. گویابراى عمومى ‍كردن «عدالت» ابتدا باید تهدید بى خانمانى را مقابل كارگران و بستگانشان گذاشت!

4. مطالبه حق تشكل مطالبه اى محورى است كه همه بخشهاى كارگران، اعم از شاغل و بیکار، ‍جوان و سالخورده، زن و مرد، در آن سهیمند. اما همچنانكه انتظار میرود در پس‌ این مطالبه حیاتى دركها و تعابیر بسیار متفاوتى موجود است كه از یکسو بازتاب سطح خودآگاهى كارگران ‍و از سوى دیگر تجسم تمایلات و گرایشات آنها در یک مبارزه وسیعتر و عظیمتر است. آنچه كه امروز از زاویه پیشبرد امر ایجاد تشكلهاى توده اى كارگرى مهم است توجه به سیاستها و راهكارهاى این تشكلها، كارآیی شان در پیشبرد مبارزه طبقاتى كارگران، و متكى بودنشان به توده هاى كارگر و تضمین دخالت آنان در سرنوشت مبارزه شان است. طبقه كارگر نمیتواند امروز مشغول كارى باشد كه در فرداهاى دورتر هیچ ربطى به منافع طبقاتى اش‌، به رهایی از ستم و استثمار نداشته باشد. سازمانیابى اى كه نتواند این خصایص‌ را همین امروز نشان دهد، كوچكترین لطماتش‌ ازدست دادن استقلال طبقاتى و دور كردن سیاست (سیاست بمعناى دست بردن به مناسبات قدرت در هر سطحى در جامعه و نه سیاست بمعناى تخصصى اش‌) از حیطه نظر و عمل كارگر خواهد بود. سالهاى حاضر، سالهاى شكل گیرى و قوام نسل جدیدى از رهبران كارگرى ‍ است كه میزان موفقیت و تاثیر گذاریشان در پیشبرد مبارزه كارگران، هم در احاطه آنها ‍به آرزوها و آمال طبقه كارگر است و هم در پختگى و دوراندیشى سیاسى اى كه حضور گسترده ‍توده هاى عظیم طبقه كارگر را تضمین میکند. براى ایجاد تشكلهاى توده اى كارگرى باید رو به توده كارگر كرد و مبارزه علیه نظام سرمایه دارى را سازمان داد. هیچ راه میان برى موجود نیست.

********
واقعیت این است كه هر مطالبه كارگرى در جامعه اى كه حق و حقوق انسانى در آن برسمیت شناخته نمی شود خود جبهه گسترده اى را بازمیکند كه انتها ندارد. باید براى همه این ها آماده بود و در مقابل كوچكترین تهاجم و توطئه گرى حكومت و عمالش‌ آنقدر مطالبات دیگر اضافه كرد تا راهى جز تسلیم باقى نماند. امروز بر همه ماست كه بهر بهانه اى، در هر تجمعى و با تمام قوا خواهان آزادى بى قید و شرط بیان و حق تشكل و تجمع شویم. با صداى رسا بگوییم كه مبارزه براى حق تشكل، حق آزادى بیان و دیگر حقوق اجتماعى حق مسلم شهروندان ‍است و هیچكس‌ به این دلیل كه براى این مطالبات مبارزه كرده نباید زندانى شود. دفاع از كارگرانى كه بعلت شركت در این مبارزات حق طلبانه زندانى و یامتحمل صدمات مالى و روحى میشوند، دفاع مشخص‌ از آزادى حق بیان و آزادى حق تشكل است. كارگران اخراجى شركت ‍واحد باید بسركارشان برگردند و تمامى خساراتى كه در طول این دوره متحمل شده اند، جبران شود. نباید اجازه داد كه گرو گرفتن سند خانه و وثیقه گذاشتن پول باب شود. نباید اجازه داد كه حكومت اسلامى مال و منال كارگر دستگیر نشده را گرو بگیرد براى آزاد كردن كارگر دستگیر شده. نباید اجازه داد كارگرى را كه جلوى صف مى آید تا نقش‌ نمایندگى كارگران را بعهده بگیرد، بازداشت كنند. در ممالك متمدن، همانهایی كه امروز دیگر «قبله آمال» بخشى از بورژوازى معمم و مكلاى ایران هستند، نمایندگان كارگران در مقابل بسیارى از دست اندازیهاى كارفرمایان مصونیت دارند. امروز بهترین دفاع از كارگران شركت واحد، دامن زدن به جنبشى زنده و پر تحرك است براى دفاع از حق تشكل و حق آزادى بیان. جنبشى به وسعت همه جامعه، جنبشى كه از مرز خانواده هاى كارگرى می گذرد، جنبشى كه حق تشكل را اولین گام براى برخوردارى از حقوق اجتماعى ‍
و انسانى میشناسد، جنبشى كه در جنگ و جدال و جشن و سرورش‌، قدرت خود را تنها در سازمانیافتگی اش‌ علیه بنیاد نظام سرمایه مى بیند. این جنبش‌ را گسترده تر كنیم.

لیلا دانش‌
(برگرفته از نشریه جهان امروز شماره 175)